کد مطلب:53810 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:215

از جنگ جمل تا آخرین پیامدهای جنگ صفین











جنگ جمل از لحاظ موازین اعتقادی اسلام در نوع خود دارای ویژگی خاص بود. علی امیرالمومنین «ع» وصی و جانشین و پسرعم رسول خدا با چهارصد تن از مهاجران و انصار كه 70 تن آنها از شركت كنندگان در جنگ بدر بودند در یك طرف و ام المومنین عایشه كه موقعیت خاصی در میان زنان پیامبر و جامعه ی نوپای اسلامی داشت با طلحه و زبیر دو صحابی بزرگ فرستاده ی خدا كه در سنین نوجوانی به پیامبر پیوسته و ایمان آورده بودند و سوابق فراوانی در پیشبرد اسلام داشتند در طرف دیگر قرار گرفتند و عده ای از جوانان قریش از این دسته حمایت می كردند و ام المومنین را بر حق می دانستند.[1] .

جنگ بین نمازگزاران و شب زنده داران بود كه در تشخیص حق و باطل دچار اشتباه شده بودند. اما امیرالمومنین می دانست كه اگر شمشیرها یك ساعت به صدا درآید صدای تفرقه از زیربنای وحدت اسلام به گوشها می رسد ولی چاره ای نبود، چون طلحه و زبیر پیمان را زیر پا گذاشتند و به پا خاستند و بصره را به آشوب كشیدند- آنها چشم به خلافت داشتند و از علی روی خوش ندیده بودند. خواستند با شمشیر به خواسته ی خود برسند. علی به آنها فرمود شما به من رو آوردید و پی در پی می گفتید آمده ایم بیعت كنیم مشت خود را بستم آن را گشودید دستم را پس بردم آن را پیش كشیدید همه با كمال میل

[صفحه 246]

با من بیعت كردید.[2] .

در چنین وضعی بی شك باید گفت، تنها علی بود كه می توانست در میدان جنگی پا گذارد كه همسر پیامبر فرمانده لشكری باشد كه علیه خلیفه وقت قیام كرده است و علی از میان حاملان قرآن قوایی برای جنگ با او فراهم كند كه جنگ را عمل صالح بدانند.

امام با ملاحظه ی نتیجه نهایی جنگ و ارزیابی آن از نظر نیروی انسانی و مسائل اقتصادی سعی فرمود كه از برخورد دو طرف جلوگیری كند و پاره كنندگان پیمانها را به راه حق هدایت نماید، از این رو امیرالمومنین فرمود كه كتاب خدا را به میدان نبرد ببرند و از آنها دعوت كنند كه این كتاب بین دو طرف حكومت نماید و درباره ی خونهایی كه به زمین ریخته می شود از خدا بترسند، اما گوش ندادند.

علی خود فریاد برآورد: مردم من شما را به كتاب خدا دعوت می كنم، به او پاسخ دادند شگفتا كسی كه خود حدود و احكام خدا را اجرا نمی كند چگونه ما را به كتاب خدا می خواند. دیری نگذشت كه آتش جنگ شعله ور گردید و باطل در زیر پای شتر عایشه درهم كوبیده، و دستهای نامرئی معاویه بریده شد. اما در هر كوی و برزن بصره، در میان اقوام و قبایل عراق خانواده ای نبود كه عزیزان خود را از دست نداده و نفرتی از جنگ به دل نداشته باشند.

هر چه بود سرانجام جنگ از آغاز روز تا زمانی كه خورشید چادر شب را سر كرده بود روشن شد، و پرچم لشكریان علی به عنوان پرچم فاتح جنگ به اهتزاز درآمد.

مسببین جنگ یا در میدان جنگ به خون غرقه شدند یا با امان گرفتن از امام به شهر و دیار و خانه خود رفتند.

امیرالمومنین از آن تاریخ یك ماه در بصره بود و به ترمیم خرابیهای جنگ و رسیدگی به وضع جنگ زدگان پرداخت و سپس به كوفه رفت تا موانعی كه برای حركت اسلام به وجود آمده بود از میان بردارد.


صفحه 246.








  1. از خطبه 137 نهج البلاغه.
  2. از خطبه 137 نهج البلاغه.